جدول جو
جدول جو

معنی پوشیده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پوشیده شدن
(وَ)
ملبس شدن. بتن کرده شدن. تغطی. تغشی. تستر. استتار. انتقاب. فرا گرفته شدن چیزی بچیزی. انخساف. انغمام. (تاج المصادر). اکتنان. (تاج المصادر) (منتهی الارب). تکنین. تطمس. انطماس. لیه. التطاط، پوشیده شدن زن. (منتهی الارب). تلبس، لوذ، لواذ، لیاذ، پوشیده شدن بچیزی. تکفر، پوشیده شدن در سلاح. (تاج المصادر). تدجیج، پوشیده شدن بسلاح. (از منتهی الارب) ، مخفی شدن. پنهان ماندن. پنهان شدن. بوص. (منتهی الارب). اکتنان. (منتهی الارب) (تاج المصادر). استبطان. اشکال. (تاج المصادر). اشتباه. ادحال. دسوه. ضرء. انطماس. کمون. (منتهی الارب). انکتام. (تاج المصادر). سرق. (منتهی الارب). استبهام. ودس. (تاج المصادر) (منتهی الارب). تواری. (منتهی الارب). التباس. تکمی. (تاج المصادر) (منتهی الارب) : چنانکه دمادم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادند تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود. (تاریخ بیهقی ص 366). انطلاس، پوشیده شدن کار. (منتهی الارب). اشتباه، پوشیده شدن کار. عمامه، پوشیده شدن خبر. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
پوشیده شدن
ملبس شدنتکفرپوشیده شدن در لباس، مخفی شدنپنهان ماندن نهان گشتن: چنانکه دما دم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادن تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوریده شدن
تصویر شوریده شدن
پریشان شدن، آشفته شدن، آشفتن، آشوفتن، شوریدن، بشولیدن، پشولیدن، پریشیدن، پژولیدن، برهم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ کَ)
پوسیدن. چریدن. (در تداول مردم قزوین) :
تازه رویم بمثل لالۀ نعمان بود
کاه پوسیده شد آن لالۀ نعمانم.
ناصرخسرو.
نخر. (تاج المصادر بیهقی). عفن. (دهار) (منتهی الارب). عفونت. (منتهی الارب). وهی. و رجوع به پوسیدن شود. رمه، پوسیده شدن استخوان. نخر، پوسیده شدن استخوان. لخن، پوسیده شدن مغز. عفن، عفونه، پوسیده شدن در نم. عطن، پوسیده شدن پوست در پیراستن. (تاج المصادر بیهقی). قضاء، پوسیده شدن ریسمان بسبب دیرماندگی در زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پژوهیده شدن
تصویر پژوهیده شدن
کاویده شدن باز جسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ملبس کردن پوشیدن فرا گرفتن چیزی را، مستور داشتن، نهان کردن مخفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تاب یافتن خمیده شدن، در نوردیده شدن، ملفوف شدن: ملتوی شدن، منحرف شدن بگشتن، مشکل شدن (کلام سخن) : پیچیده شدن سخن، درهم پیوستنبهم درآمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی، مجعد گشتن (موی) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیده بین
تصویر پوشیده بین
بیننده نهانی باطن بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیده شدن
تصویر پوسیده شدن
پوسیدن پوسیده گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پراکنده شدن برافشانده شدن افشانده شدن، ریخته شدن برشاشیده شدن، یا از هم پاشیده شدن، از هم متلاشی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
مغطاة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پوشیده نشده
تصویر پوشیده نشده
Uncovered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
Encrusted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
encrusté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
kaplanmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پوشیده نشده
تصویر پوشیده نشده
незащищенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
ڈھانپے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
আবৃত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
iliyofunikwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
आवृत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
덮인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
被覆された
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
מכוסה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
tertutup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
ปกคลุม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
bedekt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
recubierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
ricoperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
recoberto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
覆盖的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
pokryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
покритий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
verkrustet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشیده شده
تصویر پوشیده شده
покрытый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشیده نشده
تصویر پوشیده نشده
unbedeckt
دیکشنری فارسی به آلمانی